۱۳۸۸ شهریور ۷, شنبه

حرفها یکدل


بیا در كوچه باغ شهر احساس
شكست لاله را جدی بگیریم

اگر نیلوفری دیدیم زخمی
برای قلب پر دردش بمیریم
بیا در كوچه های تنگ غربت
برای هر غریبی سایه باشیم
بیا هر شب كنار نور یك شمع
به فكر پیچك همسایه باشیم
بیا ما نیز مثل روح باران
به روی یك رز تنها بباریم

بیا در باغ بی روح دلی سرد
كمی رویا ی نیلوفر بكاریم
بیا در یك شب آرام و مهتاب
كمی هم صحبت یك یاس باشیم
اگر صد بار قلبی را شكستیم
بیا یك بار با احساس باشیم
بیا به احترام قصه عشق
به قدر شبنمی مجنون بمانیم
بیا گه گاه از روی محبت
كمی از درد لیلی بخوانیم
بیا از جنگل سبز صداقت
زمانی یك گل لادن بچینیم
كنار پنجره تنها و بی تاب
طلوع آرزوها را ببینیم
بیا یك شب به این اندیشه باشیم
چرا این آبی زیبا كبود است
شبی كه بینوا می سوخت از تب
كنار او افق شاید نبوده ست
بیا یك شب برای قلبهامان
ز نور عاطفه قابی بسازیم
برای آسمان این دل پاك
بیا یك بار مهتابی بسازیم
بیا تا رنگ اقیانوس آبیست
برای موج ها دیوانه باشیم
كنار هر دلی یك شمع سرخست
بیا به حرمتش پروانه باشیم
بیا با دستی از جنس سپیده
زلال اشك از چشمی بشوییم
بیا راز غم پروانه ها را
به موج آبی دریا بگوییم
بیا لای افق های طلایی
بدنبال دل ماهی بگردیم
بیا از قلبمان روزی بپرسیم
كه تا حالا در این دنیا چه كردیم
بیا یك شب به این اندیشه باشیم
به فكر درد دلهای شكسته
به فكر سیل بی پیایان اشكی
كه روی چشم یك كودك نشسته
به فكر سیل بی پایان اشكی
كه روی چشم یك كودك نشسته
به فكر اینكه باید تا سحرگاه
برای پیوند یك شب دعا كند

ز ژرفای نگاه یك گل سرخ
زمانی مرغ آمین را صدا كرد
به او یك قلب صاف و بی ریا داد
كه در آن موجی از آه و تمناست

پر از احساس سرخ لاله بودن
پر از اندوه دلهای شكیباست
بیا در خلوت افسانه هامان
برای یك كبوتر دانه باشیم
اگر روزی پرستو بی پناهست
برای بالهایش لانه باشیم
بیا با یك نگاه آسمانی
ز درد یك ستاره كم نماییم
بیا روزی فضای شهرمان را
پر از آرامش شبنم نماییم

بیا با بر گ های گل سرخ
به درد زنبقی مرهم گذاریم

اگر دل را طلب كردند از تو
مبادا كه بگویی ما نداریم
بیا در لحظه های بی قراری
به یاد غصه مجنون بخوابیم

بیا دلهای عاشق را بگردیم
كه شاید ردی از قلبش بیابیم
بیا در ساحل نمناك بودن
برای لحظه ای یكرنگ باشیم

بیا تا مثل شب بوهای عاشق
شبی هم ما كمی دلتنگ باشیم
كنار دفتر نقاشی دل
گلی از انتظار سرخ رویید
و باران قطره های آبیش را
به روی حجم احساس پاشید
اگر چه قصه دل ها درازست
بیا به آرزو عادت نماییم
یا با آسمان پیمان ببندیم
كه تا او هست ما هم با وفاییم
بیا در لحظه سرخ نیایش
چو روح اشك پاك و ساده باشیم

بیا هر وقت باران باز بارید
برای گل شدن آماده باشیم

از مجموعه اشعار پروانه ات خواهم ماند/مریم حیدرزاده