۱۳۸۸ مهر ۲۶, یکشنبه

چادر


بعضی وقتها ساده ترین جواب کنار دستمونه ولی این قدر به دور دست ها نگاه می کنیم که آن را نمی بینیم

شرلوك هولمز كارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرا نوردي و شب هم چادري زدند و زير آن خوابيدند
نيمه هاي شب هولمز بيدار شد و آسمان را نگريست. بعد واتسون را بيدار كرد و گفت
نگاهي به آن بالا بينداز و به من بگو چه مي بيني؟
واتسون گفت 
ميليونها ستاره مي بينم
هولمز گفت 
چه نتيجه ميگيري؟
     واتسون گفت 
  از لحاظ روحاني، نتيجه مي گيریم كه خداوند بزرگ است و ما چقدر در اين دنيا حقيريم
 از لحاظ ستاره شناسي، نتيجه مي گيريم كه زهره در برج مشتري است، پس بايد اوايل تابستان باشد
از لحاظ فيزيكي، نتيجه مي گيريم كه مريخ در موازات قطب است، پس ساعت بايد حدود سه نيمه شب باشد
شرلوك هولمز قدري فكر كرد و گفت
واتسون تو احمقي بيش نيستي. نتيجه اول و مهمي كه بايد بگيري اينست كه چادر ما را دزديده اند

با تشکر از مطلب ارسالی توسط تحلیل گر