۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

بار خدایا


بار خدایا باز دل به یاد تو فغان می كند.

نمی دانم در جستجوی تو دیرینه كتاب كهن تاریخ را مطالعه كنم یا چشم بر صفحه آسمان بدوزم؟
دل را به یاد موهبتهای تو آرام كنم یا به تعریف آفریده هایت؟
خدایا، گاه كه از همه نا آدمیها خسته می شوم یاد تو تحمل زیستن را برایم آسان می سازد.

خدایا عشق زیباست اما كدامین عشق پرشور تر از عشق به توست كه یادت قلبها را به اوج لذتها می رساند و مرگ را زیباترین پدیده ها می سازد.

خدایا، شرم مرا از آن باز می دارد كه از تو چیزی بخواهم چرا كه هر چیزی را قبل از آنكه بخواهم به من داده ای.

اما خدایا سه چیز را از كسی كه آفریدی دریغ مدار كه تا زنده ام توان خواندن نماز ایستاده را داشته باشم، كه عشقت از دلم بیرون نرود و آن زمان كه مرا خواندی در راه تو باشم.

ای محبوب من، ما را پاك بگردان، پا ک بمیران و پا ك محشور بگردان كه تو رب العرش العظیمی ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر