۱۳۸۸ شهریور ۱, یکشنبه

رمضان




به میهمانی خدا می رویم.
قلبهایمان را بهترازقبل لباس تقوا بپوشانیم و بهترین خصلت خود را بعنوان سوغاتی در حریری بپیچیم و پیش خدا هدیه بریم و وقتی به خانه اش رسیدیم شباهنگام روبرویش بنشینیم و فقط نگاهش کنیم او خود از نگاهمان خواهد خواند.

مولای یا مولای...
درد فراق سخت است و ما نا شکیب.
در این ماه ما را درس شکیبایی بیاموز.
درس شکر گذاری آموز.
درس بندگی بیاموز و چون آخر ماه شد، بقچه ای از رحمت و برکتت را آذوقه راهمان کن آنچنان که سال آینده هم با تاج بندگی میهمان تو شویم.


الهی و ربی من لی غیرک، یا حی قبل کل حی، یا حی بعد کل حی ....
ای بزرگ پادشاه هستی ...
ای خالق آسمانها و زمین و هر آنچه بین آنهاست و هر چه در زیر زمین است ...
ای که به تدبیر تو ابرها به هر جا که تو خواهی گسیل داده می شوند ....
ای که اگر کل درختهای دنیا قلم شوند و اگر همه دریاها مرکب شوند کلمات تو را نمی توانند بنویسند ...
ای که اگر جلال و شکوه تو بر کوهها تجلی یابد همانا از عظمت تو خاکستر شوند ....
ای که برگی نیفتد مگر به خواست تو ....
ای که بر گرد تخت تو فرشتگان به تسبیح مشغولند ....
ای خالق شب و روز ....
ای که شب بندگان را می میرانی و هر که را خواهی روحش را به آسمانها بر می گیری و هر که را خواهی روحش را به بدنش بر می گردانی ....
ای خالق آدم و نوح و ابراهیم ...
ای خالق موسی و عیسی ...
ای خالق احمد ....
ای دارنده اسماء نیکو ...
و ای رب العرش العظیم ...
لحظه ای مرا به لفظ «بنده» صدا کن تا از شوق بمیرم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر